دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۰

نان بربری و سنگک، در حوالی میدان ولیعصر نیز با قیمت 25هزارتومان به فروش می‌رسد. این افزایش قیمت نان سبب شده است که برخی افراد، حتی نتوانند به میزان مصرف خود و خانواده نان بخرند. به طوری که برای یک خانواده چهارنفره، اگر روزی دو نان 25هزارتومانی را هم درنظربگیریم، می‌شود ماهی فقط یک میلیون و 500هزارتومان برای نان.

وقتی یک نان کامل هم سهم برخی نیست

به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ملی، قدیم‌ترها رسم بود که اصلا پول خرد و سکه‌ها را جمع می‌کردیم و برای خرید نان می‌رفتیم، از بس که ارزان بود. قوت غالب لایموت مردم سرزمین ما، آنقدر فراوان و محبوب بود که همه در کنار غذا هم یک ظرف نان تازه داشتند. طوری که اغلب با غذای خود، لقمه‌ای نان هم به دهان می‌گذاشتند. پدربزرگم مشتی سکه به من می‌داد و تا نانوایی می‌دویدم. با همان مشت سکه هم چندنان سنگک می‌گرفتم و هم یک گچ و آدامس خرسی که برایمان رویایی بود. اما همین چندروز پیش، وقتی به شاطری که نان تافتونی که تا دیروز 1300 تومان بود را حالا دوهزارتومان می‌فروخت، گفتم چرا گران شده است؟ طوری نگاهم کرد که انگار از سیاره‌ای دیگر آمده‌ام. در نهایت هم با تمسخر گفت که شب دلیلش را می‌پرسم و فردا می‌گویم!

حالا هرچقدر هم کیفیت نانش خوب باشد، دلیل گرانی و پرسش از آن، این روزها عجیب‌تر از قیمت‌های نجومی کالاهایی است که هرکدام برای زنده ماندن نیاز داریم! از گوشت و مرغ و شیر و پنیر گرفته تا نان! نانی که عجیب گران شده است! به طوری که در یک نانوایی نزدیک میدان نوبنیاد، هرعددش را همین چندهفته قبل، معادل پنجاه هزارتومان باید می‌خریدی و قطعا آن نان هم حالا حتما قیمتش بالاتر رفته است و نانوا هم انتظار ندارد که لابد بپرسی چرا اینقدر گران است؟ طوری به چشمانت می‌نگرد که یعنی نان را بگیر و برو و حتما کسی که از اینجا نان می‌خرد، حق پرسیدن قیمتش را ندارد. زنی که قدرت خرید نان را ندارد، از نانوا یک نان درخواست می‌کند. نانوا هم نصف نان را به زن می‌دهدکه زیر پر سیاهی‌های لباسش مخفی می‌کند و می‌رود. حتی یک نان درسته هم سهم این زن نیست.

نان 20هزارتومانی

نان بربری و سنگک، در حوالی میدان ولیعصر نیز با قیمت 25هزارتومان به فروش می‌رسد. این افزایش قیمت نان سبب شده است که برخی افراد، حتی نتوانند به میزان مصرف خود و خانواده نان بخرند. به طوری که برای یک خانواده چهارنفره، اگر روزی دو نان 25هزارتومانی را هم درنظربگیریم، می‌شود ماهی فقط یک میلیون و 500هزارتومان برای نان. هرچند در برخی نانوایی‌ها نان سنگک یا بربری با قیمت کمتری هم عرضه می‌شود. نکته جالب‌تر این است که این نان کم کیفیت را با چه قاتق کنند که ارزش خریدش را داشته باشد و از عهده سرپرست خانواده نیز برآید. هرشب که نمی‌شود برنج کیلویی300هزارتومان پخت و خورشتی که حداقل برای تهیه مرغ و گوشت آن، شبی200 هزارتومان را هم درنظر بگیریم، به قول یک زن خانه دار، چه کسی بخورد و کی نگاه کند؟ حالا این را هم درنظر بگیرید که سهم اجاره خانه و هزینه آب و برق را هم باید پدر از درآمدش کم کند، دیگر چه می‌ماند؟ این درحالی است که دیگر جایی برای سبدتغذیه سالم در میان قشر کم درآمد جامعه باقی نمانده است. وقتی حداقل 50هزارتومان باید برای یک بطری شیر بپردازید، اگر حداقل دو کودک در خانه داشته باشید و خودتان هم مصرف کنید. روزی یک بطری را هم که در نظربگیریم، باز ماهی یک میلیون و 500 تومان هم باید برای شیر درنظر بگیرید. حالا اگر در بهترین حالت، درآمد ماهی 30 میلیون تومان را هم درنظربگیریم، با کمترین میزان اجاره‌ای که باید پرداخت شود، باز تا آخر ماه، پدر خانواده راه درازی در پیش دارد، که به سادگی طی نخواهد شد!

نان‌های خمیر و سوخته

نانوایی بربری محله مان، آنقدر کیفیت نانش متفاوت است که بعضی اوقات باورم نمی‌شود که این نان‌ها را از یک نانوایی می‌خریم. بعضی روزها آنقدر سفت و غیرقابل خوردن است که به محض اینکه به سفره می‌رسد، بیات شده است. یعنی از همان فاصله نانوایی تا خانه را هم نمی‌توانی بیایی و ادعا کنی که نانی تازه خریده‌ای. یعنی اگر پدربزرگم زنده بود، محال بود این نان‌ها را لب می‌زد. اما به پدرم هرقدر هم که اصرار کنم این نان‌ها را با این کیفیت چرا اصلا خریده‌ای، حرفی نمی‌زند. مانند سنگک‌هایی که هفته گذشته خریده بود و چندتایی از آنها هم سوخته بودند. می‌گفت برشته شده‌اند! اما بیشتر شبیه زغال بودند تا برشته! نکته جالب‌تر هم این است که برخی نانوایی‌ها اصلا نان ساده نمی‌زنند و مردم هم اگر اعتراض کنند، می‌گویند نخر. یکی از همین نانوایی‌ها که تنها نان کم کنجد و پرکنجد دارد، در شمال شهر تهران، یک نان کم کنجد را 15 و پرکنجد را 20 هزارتومان می‌فروشد. این درحالی است که مسئولان مدام می‌گویند که نباید اجبار در انتخاب نان باشد، هرچند آنچه در نانوایی‌ها مشاهده می‌کنیم، غیر از این است.

یک راننده تاکسی هم می‌گوید که هفته قبل برای خرید نان رفته بود و آنقدر کیفیت نان‌ها پایین و خمیر بودند که نان‌ها را پس دادم. می‌گوید بالاخره از یک جایی باید اعتراض کنیم، نباید؟ اما زنی در صف نان که گمان کرده بود مرد توان پرداخت پول نان را ندارد، از او خواسته بود نان‌ها را بردارد تا پولش را حساب کند و راننده تاکسی هم برای زن توضیح داده بود که خانم محترم، پول به اندازه کافی دارم، منتهی این نان نه از گلوی من پایین می‌رود و نه پولش از گلوی شاطر!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha